علی صالحی | مولف زنده ی مرگ



کلاه قرمز از کارش متنفر بود اما کار می کرد. دلیل کار کردنش بچه‌های بود که ناخواسته در ۱۸ سالگی اش به دنیا قدم گذاشته بود و با ورودش نشان پر افتخار پدر را بر سینه کلاه قرمز جوان نصب کرده بود. آفتاب که تیغ نور را بر گردن شب می زد پسرک بیدار می شد تا به هنگام و همگام با اکثر مردم جامعه در محل کارش حاضر شود. تندی عرق کارگران را با طعم خاطره‌ی شیرین لبخند فرزندش قابل تحمل می کرد و تنها هدفش این بود که آنی نباشد که پاهایش را پس کشیده و یک جفت دست پوچ تر از خالی به همه تحویل داده است.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دستگاه جوجه کشی خانگی و صنعتی کفسابی و نماشویی بست ساب تولیدی مانتو و مقاله درمورد تولیدی مانتو دانلود جزوه هندسه یازدهم ریاضی اینجا می نویسم فروشگاه اینترنتی فایل فروشگاه 2080-کرکره برقی,دوربین مداربسته,درب اتوماتیک مجمع نخبگان دانشگاهی حوزوی السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه - اللهم عجل لولیک الفرج دانلود رایگان کتاب اندیشه اسلامی ۲ غفارزاده و عزیزی